Daniel BP’s review published on Letterboxd:
فروید میگوید: یافتن یک ابژه، درواقع بازیافتن آن است. بونوئل در آخرین شاهکار خود به موضوع ابژهگزینی و یک عشق نامتعارف میپردازد. مردی که عاشق همسر خود بوده و او را از دست میدهد، حال اسیر عشق یا هوس یک دختر جوان شده؛ بهزعم فروید هر عشقی نوعی انتقال است که انسان آنرا از مطلوب اولیهی خود که توانایی رسیدن به آنرا نداشته به کسی که برایش یادآور اوست فرافکنی میکند. اینجا متیو دلباخته دختری جوان شده که شخصیتی عجیب و چندگانه دارد و بونوئل با زیرکی تمام این موضوع را در قالب دو بازیگر برای یک نقش به مخاطب عرضه میکند. ابژهی مبهم میل بهطور عمیقی به عشق و هوس و بیمرزی این دو مفهوم میپردازد، و اینکه سوژه چگونه ابژهی مطلوب خود را باتوجه به نیازهای روانی تغییر میدهد. بازی با ناخودآگاه در این فیلم بونوئل بیشتر از فیلمهای دیگرش به چشم میخورد، میتو داستان رویاگونهای را برای همقطاران تعریف میکند که قسمتهایی از آن مثل برخوردهای اتفاقی منطقی بهنظر نمیرسد، همچنین بازی دو بازیگر نیز میتواند نمود دنیای سوبژکتیو ذهن میتو باشد که شخصیت کونشیتا را باتوجه به نیازهای خود تغییر میداد. ممکن است که کل فیلم و داستان تغییر یافتهی ذهن میتیو باشد؟ از بونوئل بزرگ هر چیزی برمیآید !۰